ادرس جدید تلگرام چت gapfb.xyz ادرس قبلی چت روم ما فیلتر شد از ادرس جدید که بهتون دادم استفاده کنید
سلام نفسم خوبی امیدوارم صد ساله بشی و تولد صد سالگیتو بهت تبریک بگم تولدت مبارک
تولدت مبارک
تفلدت مبالک مرضیه جان
نه مرا خواب به چشم
ونه مرا دل در دست
چشم و دل هر دو به
رخسار تو آشفته و مست
صد قسم دادم به چشمانت نظر بر ما کنی
در دل عاشق کشت انصاف و ایمانی که نیست
در خیالاتم برایت شعر میگفتم مدام
روی فرش قرمزی بر روی ایوانی که نیست
تنها کسی که
قـلـبـت را نخواهد
شـکـــ💔ـــســت…!
همان کسی است که
آن را سـاخـتـه اسـت…
پس همیشه
فقط به خـــ❤️ـــدا تکیه کن!
رفیق کسی ست
که صدای پای تنهایی ات !
همه ی زندگیش را
به آشوب می کشد . . .
کاش همهى گلها با هم صدا زنند:
گُل
نرگس
بیا...!!!
﴿اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج﴾
آنقدر تعویض نکنید!
به خدا گاهی میتوان
رابطهها را تعمیر کرد
حتی با یک لبخند عاشقانه . . .
ندیـــدنت ســــخت اســت😥امـــا
همیـــــن که میــــدانم😪 ...
هستــــی😍 ...
وحــالت خــــــوب است😍😇
" دنیـــــــایم زیباســــت💐
❤️🍃
چشم هایت تمام عاشقانه هایم را
ورق می زند، وقتی که مرا
در آن ها غرق می کنی مرضیم
🍃
عاشق شدن
چیز ساده ای ست
آنقدر که همه ی انسان ها توان تجربه کردن آنرا دارند
مهم عاشق ماندن است
بی انتـها
بی منت
تا ابــــد...
عشق
شاید همان پیام هایی باشد
که بارها
برای خداحافظی آخر
در گوشی هایمان
مینویسیم
و هر بار دلِ مان نمی آید
که بفرستیم . . .
ولی من که اصلا بهش فکر نمیکنم تنها فکرم مرضیم هست
اگر می خواهی عاشق شوی قلب را آماده حرفهای صادقانه کن…
اگر می خواهی عاشق شوی با اراده کامل به عشقت بگو که دوستش داری…
اگر می خواهی این عشقت برای همیشه پایدار بماند دروغ و نیرنگی را از صحنه عاشقی ات پاک کن…
اگر می خواهی به عشقت برسی احساسات را از وجودت دور نگه دار و سعی کن از ته دلت عاشق شوی…
اگر می خواهی عاشق شوی بیا و تا آخر راه عاشق باش…
با صداقت با یکرنگی با یکدلی…
بیا و برای رسیدن به عشقت با سرنوشت مبارزه کن با سختی ها مقابله کن…
اگر می خواهی به عشقت برسی درد و دلهایت را صادقانه به عشقت بگو…
به ظاهر نگو که دوستش داری از تمام وجودت بگو که دوستش داری… نیازی به فریاد نیست از ته دلت بگو عاشقی…
اگر می خواهی عشقت پاک و مقدس بماند بی ریا عاشق شو…
نیازی به ابراز احساسات با کلمه های احساسی نیست…
تنها باید نسبت به عشقت و دوست داشتنت پایدار باشی تا بتوانی به آنچه که می خواهی برسی…
تنها از ته دل عاشق باش…!!!
از یه عاشـــــــق شکســــــــت خــورده پرسیدم ...مــــــــــــــرگـــــــــــ...
+ بزرگترین اشتباه؟
- گفت :عاشق شدن
+ گفتم :بزرگترین درد؟
- گفت :ازچشمِ معشوق افتادن
+ گفتم :بزرگترین رویا؟
- گفت :به معشوق رسیدن
+ پرسیدم :بزرگترین آرزوت؟
- اشک توی چشماش حلقه زد و با نگاهی سرد گفت:
☜ کی میـــــــــگه عــــــشـــــــــــق یعنــــــــی:
☜ ع= علاقـــــــــه ➣ ✦♥
☜ ش= شدیـــــــــد ➣ ✦♥
☜ ق= قلبـــــــــی؟ ➣ ✦♥
☜ شاید عــــــشـــــــــــق یعنــــــــی:
☜ ع= عمیــــــــقتریــــــــن➣ ✦♥
☜ ش= شکســــــــــتــــــــــ ➣ ✦♥
☜ ق= قلبــــــــــــــی!!!!! ➣ ✦
عشــــــــق چیــــــست ؟؟؟ جــــــــــــــــــز آنـــکه زن همدمی باشد برای مـــــــــــــرد و مـــــــــــرد تکیه گاهی برای زن ؟؟؟!!! یعنی فهم و اجــــــــــــــــرای این نیم خط انقدر سخنه که همه تنهــــــــــــــایند ...!!!
اگر ڪسے را یافتی ڪه در لبخندت غمت را دید در سڪوتت حرفهایت را شنید و در خشمت محبت را فهمید بدان او بهترین دارایے زندگے توست
گفته بود ... می مانم ...
نه انگار صدایش قطع و وصل شده بود ... گفته بود میهمانم...
اگر چه یادمان می رود که عشق تنها دلیل زندگی است اما خدا را شکر که نوروز .... هر سال این فکر را به یادمان می آورد.پس نوروزت مبارک که سالت را سرشار از عشق کند . . .
ﭼﺮﺍ ﺩﻟﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ؟؟؟ ¿¿¿¿¿
ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﯿﺪﻩ ﮔﺮﻓﺖ،ﻏﺼﻪ ﻧﺨﻮﺭ!
ﺍﮔﺮ ﺭﻓﺖ،ﮔﺮﯾﻪ ﻧﮑﻦ!
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﭼﺸﻤﻬﺎﯼ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﻋﺎﺷﻘﺶ ﻣﯿﮑﻨﺪ!
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﮐﻢ ﻣﺤﻠﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﻔﻬﻤﺪ!
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺷﮑﺴﺘﻦ ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﻣﯿﮑﻨﺪ!
ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻣﯿﻔﻬﻤﺪ ﺁﻩ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﮐﺸﯿﺪﯼ ﺍﺯ ﺗﻪ ﻗﻠﺒﺖ ﺑﻮﺩ!
ﻣﯿﻔﻬﻤﺪ ﺷﮑﺴﺘﻦ ﯾﮏ ﺍﺩﻡ ﺗﺎﻭﺍﻥ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﺩﺍﺭﺩ!!!
درد و دل پسر و دختر ❤️ تکته عبارات درون پرانتز حرف توی دلشونه دختر: سلام ( خدا کنه بشناستم ) پسر: سلام بفرمایید ( خدایا واقعا خودشه ) دختر: نشناختی ( با استرس ) پسر: چرا شناختم ... کاری داشتی ( با خوشحالی ) دختر: شنیدم یکی پیشته ... خوش می گذره ؟! شوخ هست ؟! خوش اخلاقه ؟؟؟! (خدا کنه با کسی نباشه) پسر: آره خوبه خوش می گذره (هیچ کس برام شبیه تو نیست ) دختر: آها منم اوضام خوبه عالیه عالیم ( بدون توهمه چی داغونه ) پسر: ........ ( چرا این رابطه بهم خورد ) دختر: چرا چیزی نمیگی ؟ باشه خوش بگذره ... خدافس ( خدا کنه بگه برگرد ) پسر: ممنون ... خدافس ( نرو بمون ) ( لعنت به این غرور )
ببین دلخوری باش عصبانی هستی باش قهری باش هر چی می خوای باشی باش ولی حق نداری با من حرف نزنی فهمیدی ......!!!(عشقققققم)
کاش کسی بیاید که "وقت رفتن" نرود........ تقدیم به قلب مهربان مرضیه
نه تابستان با هیچ
شهریوری،
و نه زمستان با هیچ
اسفندی،
اندازه پاییز به مذاق خیابانها
خوش نمی آید؛
پـائیز مــهری دارد کـه
بر دل هـر خیـابان می نشیند...
مثل من که آفریده ام از عشق
جهانی برای تو....
که هر جا رفتی
دلم را با خودت ببری...
غافل از اینکه تو پا برهنه رفتی و
بی خبر...
حتی کفش هم اگر تنگ باشد زخم میکند.... وای به حال دل....
گوشه تا گوشه ی صحرا بخواب و نهراس.
گرگ ها خاطرشان هست که آهوی منی....
چه دوستی پایداری دارند کفش ها... یکی گم میشود... و دیگری محکوم به آوارگی ست... زمستان را باور نکن هوای رفیقانمان گرمتر از این حرف هاست... من عاشقت شدم... خطا که نکردم.... یادت را از من نگیر بگذار من هم مثل سهراب بگویم: دل خوشیهایم کم نیست....!
آدما تو لحظه آخر نشون میدن که واقعا کی هستن....
هرکاری کنید دوستتان نخواهند داشت...
و
برخی هم
هرکاری کنید دست از دوست داشتنتان برنخواهند داشت...
جایی روید که عشق حضور دارد...
می نویسم "دلتنگی" می اندازمش همینجا صاحبش بیاید بردارد ببرد... ما امروز زندگی میکنیم و هیچگاه به فردا اعتباری نیست... پس حتما یادتان باشد به عزیزانتان بگویید که دوستشان دارید...
خودم سکوتت را
معنی می کنم!
کاش می فهمیدی،
گاهی همین نگاه سردت...
روی زمستان را هم کم می کنـــــــــد...
سرما همه چیز را به هم نزدیک میکند.... گاهی حرف های تو از دهان من بیرون می آیند... گاهی دست های من از جیب های تو... رسیدن آداب دارد وقتی رسیدی باید بمانی....باید بسازی باید بدانی که چقدر زجر کشیدی تا رسیدی که آرزویت بوده برسی وقتی رسیدی باید حواست باشد تمام نشوی.... یک حس خوب.... به حرمت تمام حرفهایی که در دلم مانده.... روزه سکوت میگیرم.!!
آدم که عاشق شد، من من، نمیفهمد
طوفان نمیفهمد
سرما نمیفهمد
چیزی نمیفهمد
اصلا...
نمیفهمد....!
وابستگی یعنی میخواهمت چون مفیدی...... دلبستگی یعنی میخواهمت حتی اگر مفید نباشی . ...... تقدیم به قلب مهربان .... مرضیم
آدم ها آنقــــدر زود عوض می شوند....
که تو فرصت نمیکنی ....
به ساعتت نگاهـــی بیندازی....
و ببینی چند دقیقه بین دوستی ها و دشمنی ها....
فاصله افتاده است.....
در دست های چه کسی اسراف می شوی تو محتاجم؟
اگر میان بغض هایت پیدایش کردی
به نشانی لبهایم بفرست
این روزها عجیب دلم خنده میخواهد.....
با مـــن رفـت و آمــد نکـن!
رفتــن فعل قشنگــی نیست،
با مـــن فقط راه بیـــا...
و تمام دنیا را غافلگیر کن....
من حتی با خدا هم شرط بسته ام...
اکنون که من
به ذره ذره ات
سلام دوستانم امسال اولین سالیه که من و خانومم کنار هم هستیم ایشالل واسه همتون سال خوبی باشه خانومم خیلی دوست دارم
دنیای پر مهر ومحبت محمد فقط وفقط مرضیه جون
مرضیه ام عاشقتم عشقم خانوم گلم دوست دارم
نفست محمد
سلام عشقم کجایی پس تو دلم واست یه زره شده من تا اخر عمرم منتظرتم تا بیای گلم
نفسم امروز 1/11/94 خیلی دلم هواتو کرده تو کجایی دارم میمیرم از دلتنگی منتظرتم عمرم خیلی میخوامت یکدونه قلبم
بــــــهانه گـــــــیر ،زبــــــــــان نفهم … دلـــــــــــم
را مـیگویـــــــــم … !
آخــــــــر تــــورا از کـــــــجا برایش بـــــــــیاورم
بــه هـــرکــس مـــی گـــویـــم "تـــــو"
بـــه خـــودش مــیــگـــیــرد. .
.!
امـــا نـــمـــی دانــــــد کــــــه
هــیـــچ کــس بـــرای مـن
"تـــــــو"
نـــمــی شـــود. . . .
!
♥ عـــشـــــق مثل نــمـــاز
میمونه...!
♥
وقتی نــیــــت کردی دیگه نباید اطرافت رو نگاه کنی ... !
رسم ” خوب ” ها همین است
حرف آمدنشان شادت می کند
و حرف رفتنشان با دلت چنان می کند
که هنوز نرفته،
دلتنگشان می شوی . . .
میـــــــ ـان دِلتَنگــــــی هایَــــــم باشــ ـــــــ تا فَراموشَـــ ـــت نَکُــــــنَم…
تا بــــه یاد داشـــ ـــته باشَمَـــــت…
تا بویَـــ ــــت را حِــس کُنَـــــــم…
تا بِــــــ ـدانَــــم که هَستـ ـــــی…
تَـــــــ ـمامِ دُنیـــ ــــام قَلبَــــمه…
دنیـــ ــــام باشــــ ـــه واسه تــ ـــــــو…
تا بِدانــــ ـــی میانِ ثانیــــ ـــه هایِ دِلتَنگیـــــهامـــ تــــــو وجــــــ ــــود داریــــ ـــ….
فَــقَط تـــ ــــو
بیستون یار من آنجاست حواست باشد
او نشان کرده ی اینجاست حواست باشد
یار من موی سرش قیمت صد شیرین است
قصه اش قصه ی لیلاست حواست باشد
گر چه بدجور شکسته ست دل تنگ مرا
همچنان شاه غزل هاست حواست باشد
حرف یک عشق قدیمیست که برعکس شده
درد من درد زلیخاست حواست باشد
آنچه فرهاد نوشته ست به روی تن تو....
شرح یک روز غم ماست حواست باشد
همه ی دلخوشی و زندگی ام بودن اوست
برود آخر دنیاست حواست باشد
نگذاری احدی تیشه به رویت بزند!!!
شیشه عمر من آنجاست حواست باشد.
هوا سرد است..... من از عشق لبریزم
چنان گرمم ...
...
چنان با یاد تو در خویش سر گرمم ....
که رفت روزها و لحظه ها از خاطرم رفته ست!
هوا سردست اما من ...
به شور و شوق دلگرمم
چه فرقی می کند فصل بهاران یا زمستان است!
تو را هر شب درون خواب میبینم
تمام دسته های نرگس دی ماه را در راه میچینم
و وقتی از میان کوچه میآیی ...
و وقتی
قامتت را در زلال اشک میبینم ...
به خود آرام میگویم :دوباره خواب میبینم!
دوباره وعدهی دیدارمان در خواب شب باشد
بیا... من دسته های نرگس دی ماه را
در راه می چینم !!
در خواب چراغ تا سحر دستم بود
در خواب کلید هر چه در ، دستم بود
زیباتر از این خواب ندیدم خوابی
بیدار شدم دست تو در دستم بود
ای دریغا لحظه ای آمد که لب هایم سخت خاموشند و بر آنها کلامی نیست
خواهمت بدرود گویم تا زمانی دور زآنکه دیگر با توام شوق سلامی نیست
آنقــدر دوســتت دارم
که میدانم
روزی خــدا خواهد آمد
تا از تــو سوال کند،
چه کرده ای که اینگونه
تــو را می پرستد!
برای تو بوده است،
سکوتِ من!
در سالیان دراز...
و اینک برای توست که میگویم،
از سکوتِ گذشته ام...
لذت دنیا...
داشتن کسی ست
که دوست داشتن را بلد است.
به همین سادگی...!
این روزها
گفتن دوستت دارم! انقدر ساده است که میشود انرا از هر رهگذری شنید!
اما فهمش...
یکی از سخت ترین کارهای دنیاست
سخت است اما زیبا!
زیباست
برای اطمینان خاطر یک عمر زندگی
تا بفهمی و بفهمانی...
هر دوره گردی لیلی نیست...
هر رهگذری مجنون...
و تو شریک زندگی هر کسی نخواهی شد!
تا بفهمی و بفهمانی...
اگر کسی امد و هم نشینت شد
در چشمانش باید
رد اسمان رد خدا باشد
و باید برایش
از من گذشت
تا به
ما رسید...
در کوچه های دلم ....
مشکوک قدم نزن !!!!
اینجا جز خودت......
کسی نمی یابی .....!!!!
نمی دانم چشمانت با من چه می کند!
فقط وقتی که نگاهم می کنی چنان دلم ازشیطنت نگاهت می لرزد
که حس می کنم چقدر زیباست فداشدن برای چشمهایی که تمام دنیاست...!
کـاش میـدانسـتی دنیـای من در لبـخنـدهای تـو
لمـس کـردن احسـاسـت و گـرفتن دستانت
خلاصه میشود به همـین سادگـی...
بـرای تـمام لحظـه های بـا "مـن" نبـودنت
دلـتنـگم...
از صورتت نقاشی کشیده ام،
همانطور که دلم میخواست باشی..
حالا چشمهایت فقط مرا می بیند
و لبخند همیشگی ات لحظه های نبودنت را می پوشاند
فقط مانده ام..
هوس بوسیدنت را چه کنم؟
ﺗﻮ ﺗﺮﺟﻤﺎﻥ ﺳﺒﺰ ﺷﻌﺮ ﻣﻨﯽ
ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮﺩ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﺑﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﺁﺳﻤﺎﻥ،
ﺷﻌﺮ ﻣﻦ
ﺑﻠﻨﺪﺗﺮﯾﻦ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺭﺍ ﺗﺠﺮﺑﻪ ﮐﺮﺩ
ﺩﺭ ﻧﮕﺎﻩ ﺗﻮ ﺭﺍﺯﯼ ﺑﻮﺩ
ﮐﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﺮﺍ ﺯﯾﺮﻭﺯﺑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ
ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﮐﻪ ﮐﻼﻡ ﻣﻦ
ﺭﻧﮓ ﺷﻌﺮ ﮔﺮﻓﺖ ...
ﻭ ﺍﯾﻨﮏ
ﺳﺮّ ﻧﮕﺎﻩ ﺗﻮ
ﭘﯿﭽﯿﺪﻩ ﺗﺮﯾﻦ ﻣﻌﻤﺎﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﻣن اﺴﺖ
ﺑﯽ ﻫﯿﭻ ﭘﺎﺳﺨﯽ
ﺍﺯ ﺩﯾﺮﻭﺯﺗﺎ ﻫﻨﻮﺯ ...
تـــو کـیـسـتـی کـه مـن اینگـونـه بیتو بـیتـابـم
شــب از هــجــوم خیــالــت نـمــیبــرد خــوابــم
تـــو کــیـسـتـی کـه مـن از مـوج هـر تبسـم تــو
بـــســان قــایــق ســرگــشــتــه روی گـــردابــم
ببین غمگین،
ببین دلتنگ دیدارم...
ببین
خوابم نمی آید،
بیدارم...
نگفتم تا کنون، اما کنون بشنو:
تورا بیش از همه کس دوست میدارم
رویاهایم با تو کم نیست..
تویی که بامنی در سرزمین همیشه سبز خیالم هرروز، هرشب، هر لحظه..
و من، چون پروانه ای از شهد شیرین لبانت سیراب می شوم
و چون عاشقی از خود بیخود شده به دورت می گردم..
از چشمه زلال احساست جرعه جرعه مینوشم..
و چون پیچک به دورت می پیچم
من با رویای بودن تو روزگار می گذرانم عشق من............
نزدیکت ...
که میشوم ...
بوی دریا می آید ...!
دور ...
که میشوم ...
صدای باران ...!
بگو : ...
تکلیفم با چشم هایم چیست ...؟!
لنگر بیاندازم ...
و ...
" عاشقی " کنم ....
یا ...
چتر بردارم ...
و ...
" دلبری " کنم ...؟!
به تو هم فکر نکنم
از توست هر چه می نویسم
در ناخودآگاهم نشسته ای
که ناخودآگاه می نویسمت...
با من که باشی هیچی نمیخوام
دنیارو بی تو اصلا نمیخوام
وقتی تو هستی
قلبم آروم
زندگی کردن با تو آسونه
بی تو من مردم زندگی سخته
همیشه وقتی یکی ازم میپرسید چند تا دوسم داری یه عدد بزرگ میگفتم... .
ولی وقتی تو ازم پرسیدی چند تا دوسم داری گفتم: یکی!!! میدونی چرا؟ چون قویترین و بزرگترین عددیه که میشناسم... .
دقت کردی که قشنگترین و عزیزترین چیزای دنیا همیشه یکی هستن؟؟؟ ماه یکیه... .
خورشید یکیه... .
زمین یکیه... .
خدا یکیه... .
مادر یکیه... .
پدر یکیه... .
تو هم یکی هستی... .
وسعت عشق من به تو هم یکیه... .
پس اینو بدون از الآن و تا همیشه یکی دوستت دارم... .
اینــــ بـــــار ڪــــہ آمــــدے
دستــانتــ را روے قلبمـــ بـــگـذار
تـــــا بفهمــے اینــــ دلــــ …
بــــا دیــــد نــــ تــــــــو
نــمــے تــپـــد
مــے لـــــــرزد
به خاطر تو خورشید را قاب می کنم و بر دیوار دلم می زنم
به خاطر تو اقیانوس ها را در فنجانی نقره گون جای می دهم
به خاطر تو کلماتم را به باغهای بهشت پیوند می زنم
به خاطر تو دستهایم را آیینه می کنم و بر طاقچه یادت می گذارم
به خاطر تو می توان از جاده های برگ پوش و آسمانهای دور دست چشم پوشید
به خاطر تو می توان شعله تلخ جهنم را
چون نهری گوارا نوشید
به خاطر تو می توان به ستاره ها محل نگذاشت
به خاطر روی زیبای تو بود
که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند
به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود
که دست هیچ کس را در هم نفشردم
به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود
که حرفهای هیچ کس را باور نداشتم
به خاطر دل پاک تو بود
که پاکی باران را درک نکردم
به خاطر عشق بی ریای تو بود
که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم
به خاطر صدای دلنشین تو بود
که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست
عزیزم...
عشق را در تو ، تو را در دل ، دل را در موقع تپیدن
وتپیدن را به خاطر تو دوست دارم
من غم را در سکوت ، سکوت را در شب ، شب را در بستر
وبستر را برای اندیشیدن به خاطر تو دوست دارم
من بهار را به خاطر شکوفه هایش
زندگی را به خاطر زیبایی اش و زیباییش را
به خاطر تو دوست دارم
مهربونم،
نازنینم، بهترینم.
عشقم، امیدم، جونم.
با توام ، با تو، دنیای من.
میخوام لحظه هام رو با تو بگذرونم. تمام لحظه های که حالا دارم و نمی دونم چند سال، چند ماه، چند هفته، یا چندروز دیگه میتونم و فرصت دارم با تو باشم یا نه؟!
ارزش این لحظه ها رو با هیچ چیز دیگه نمیتونم برابر بدونم.
میخوام تو تمام لحظه هایی که میتونیم داشته باشیم،با تو باشم.
کنارت،
همراهت،
هم قدم
و هم نفس با نفس کشیدنت.
میخوام تا میتونم صدای قلب مهربونت رو بشنوم. تا میتونم نفسهات رو بشنوم و حفظ کنم.
میخوام ضربان قلبت رو بشمارم تا وقتی نیستی، از حفظ بشمارم و ثانیه هام رو با تو تنظیم کنم.
کنارم بمون، تا زنده بمونم. با من باش، تا دووم بیارم.
مراقب چشمات باش، تا امیدوار بمونم. مراقب قلبت باش، تا زنده بمونم. مراقبم باش، تا کنارت بمونم.
گفتم، هزار بار دیگه هم میگم:
دوستت دارم. دوستت دارم. دوستت دارم. دوستت دارم مرضیه ام . . . تا هر زمان که زنده باشم.
خدایا!
دستانی را در دستانم قرار بده
که پاهایش با دیگری پیش نرود...
لمس کن کلماتی ر اکه برایت می نویسم ...
از اعماق رویاهایم ،فریادهایم را سکوت میکنم
تا در حقیقت بمیرد این جسد متحرک
میان اینهمه دروغ های واقعی
زیر آوارهای باران مانده ام با چتر آهنی
میشوید خوبی هایم ،را نمیبرد پلیدیهایم را ،
بس که سنگین شده ام سیل ها هم طرفم نمی آیند
بی تو من اینم نه کمتر نه بیشتر
ترشحات خوبی هایت
به سنگین ترین نقطه قلبم رسیده است
سبک تر شده ام حالا،مثل پروانه
استشهاد سلولهای بدنم گواهی میدهد
به بیکران شدن روحم در انزوای جسمت
من در ترانه های تو غرق شده ام
جنگ دست و پایم بی فایده است
وقتی روحم را از چنگم در اورده ای
من با تو زنده ام یا مرده ؟
تمام ترانه هایم ترنم یاد توست و تمام نفسهایم خلاصه در نفسهای توست.ای زلال تر از باران و پاکتر از آیینه به وجود پر مهر تو می بالم و تو را آن گونه که می خواهی دوست دارم.ای مهربان پرنده خیالم با یاد تو به اوج آسمانها پر خواهد گشود و زیبایی ات را به رخ فرشتگان خواهد کشید.تبسمی از تو مرا کافیست که از هیچ به همه چیز برسم.
جازه هست که عشقتو،توکوچه هادادبزنم؟
روپشت بوم خونه هااسمتوفریادبزنم؟
اجازه هست که هرنفس ترانه بارونت کنم؟
ماه وستاره روبازم فدای چشمونت کنم؟
اجازه هست که خنده هات قلبموازجابکنه؟
بهت بگم عاشقتم،دوست دارم یه عالمه
اجازه هست نگاهتو،توخاطرم قاب بکنم؟
چشمی که بدخواهمونه،به خاطرت خواب بکنم؟
اجازه فریادبزنم:توقلبمی تابه ابد؟
بدون اگه رسوابشم به خاطرت خوبه،نه بد!
اجازه هست دریاباشم،کویرروپیمونه کنم؟
توصدف دلم بشی،من تودلت خونه کنم؟
اجازه هست....؟؟
پسری
یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد. اما به
دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می
خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون… بعد از یک ماه پسرک مرد… وقتی دخترک به
خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر پسرک گفت که او مرده
و اون رو به اتاق پسر برد… دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده… دخترک
گریه کرد و گریه کرد تا مرد… میدونی چرا گریه میکرد؟ چون تمام نامه های
عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک میداد!
دردودل... بازهم عطر گلهای تنهایی به مشام رسید وقاصدک های سپید از من دور
شدند وبه سرزمینی کوچ کردند که
گلهای باغش بوی تنهایی
ندهند.دلواپسی در وجودم رخنه کرده ودر
دلم محبوس شده میدانی دلواپسی حس غریبی است که قلب پردرد را پژمرده
میکند. میخواهم
با سایه تنهایی در خیابان قدم بزنم و پیادهرو قلبم رابا اشک
چشمانم خیس کنم واز لابه لای احساس
قلبم تورابخوانم وبگویم دلواپسم دلواپس
تو..............
بــاشـد هر چـه تو بگویـی ...! کمـی زمان می خـواهـم ... هــر وقت تـوانسـتم نــفس کـشیـدن را فــراموش کنـم ... تــو را هم از یــاد خـواهم بــرد !!!.
دوستت دارم به اندازه ی تموم تپش های قلبم.
دوستت دارم به اندازه ی تعداد پلک هایی که زدم
خیلی بیشتر دوستت دارم به اندازه تعداد قدم هایی که برداشتم
بیشتر از حرفایی که تا به حال زدم ..
خیلی بیشتر از لحظه هایی که به یادت بودمو هستم
خیلی بیشتر از تداد دفعاتی که گفتم دوست دارم دوست دارم
بیشتر از عشقی که نسبت به خودم داشتم دوست دارم
بیشتر از آه هایی که تو زندگیم کشیدم دوست دارم
بیشتر از گل های بهشت دوست دارم
بیشتر از ابر های سفید دوست دارم
بیشتر از نور موقع طلوع آفتاب دوست دارم
بیشتر از آدمای روی کره ی زمین دوست دارم
و خیلی بیشتر از همه ی زندگیم که تویی دوست دارم
من تورو بیشتر از خودت دوست دارم..
ولی درکل اینا رو گفتم که بدونی خیلی خیلی بیشتر از این ها دوست دارم.
آغوش تو سایه گاه خستگی من است
آغوشی که میدانم همیشه به روی من باز است
و من لحظه به لحظه ی زندگیم را به امید آرمیدن در آغوش تو سپری میکنم
دستهای من غرق التماسند برای در آغوش گرفتن تو ...
منی که خسته از دست خنجر روزگارم
برای رسیدن به آرامش در کنار تو لحظه شماری میکنم....
نمی توانم از تو دور شوم
نمی توانم از خیال دل انگیز تو دست بردارم
عشقت در تمام رگ های تنم جاری شده
نمی توانم از این حس شیرین بگذرم
میگن :
روز محشر
با هر کس که دوستش داشتید محشور میشید
یعنی من با تو ...؟؟؟
چه محشری شود
محشر من ...!!!
با من باش ای همنشین لحظه های صمیمی
با تو یکرنگم تا آخر این دنیای پر از دو رنگی
عشق را برایم توصیف کن
حال که دستانم به سقف دلت رسیده
و غم برای همیشه از خانه دلم پر کشیده است
هیچ قلبی خالی از عشق نیست
اما عشق تو در قلبم چیز دیگریست
هر نگاهی احساسی را در بردارد
ولی نگاهی با احساس تر از نگاه تو به من نیست
دیدنت آنچنان سخت نیست !
تو
تبلور آن لحظه ای هستی
که
خدا عشق را آفرید
کافیست چشمهایم را ببندم
به خاطر تو هر ستمی در این دنیا را تحمل می کنم
و غم و دلتنگی را از یاد می برم
به خاطر تو دل خوشی هایم را یکی یکی قاب می گیرم
برای اینکه ببینی بر طاقچه دلم می گذارم
به خاطر تو همه چیز حتی گذشته را فراموش کرده
دلم را از وجود تو لبریز می کنم و لحظه هایم را به تو هدیه می دهم
به خاطر تو دوست داشتن را یاد گرفته
هر ثانیه در نگاهت " دوستت دارم " را نجوا می کنم
من باشم و تو باشی و باران چه دیدنیست
بی چتـر حسّ پرســـه زدن هـــا نگفتنیست
پاییز ، با تـــو فصل دل انگیز بوسـه هاست
بـا تـــو ، صــدای بـارش بـــاران شنیدنیست
ابـری و چـکّـه می کنی و مست می شوم
طـعـم لـبـــان خیس تـــو حـالا چشیدنیست
یادم هست که همه چیز از کجا شروع شد
و درک کردم دیگه خودم تنها نیستم
یه اتفاقی افتاد
یه حس ناب که با تمام وجود لمسش کردم
آنجا نقطه شروع من بود
لحظه آغازم
اون لحظه بود که وجودم پر شد از شور عشق
و حس کردم
که میتونم خیلی زیاد کسی رو دوست داشته باشم
عشق نمی پرسه تو کی هستی ؟
عشق فقط میگه : تو ماله منی
عشق نمی پرسه اهل کجایی ؟
فقط میگه : توی قلب من زندگی می کنی
عشق نمی پرسه چه کار می کنی ؟
فقط میگه : باعث می شی قلب من به ضربان بیفته
دنیا را گشتم تا به تو رسیدم
من که عاشق نبودم !
عشق را در چشمان زیبای تو دیدم
تنها قصه عاشقی از زبان دیگران شنیده بودم
با عشق بیگانه
و در آغوش تنهایی همنشین بودم
اما زمانی که دیدمت
و قلبم به اشتیاق دیدنت در سینه ام تپید
مجنون تر از خود در عشق ندیدم
نه محتاج نگاهی هستم که بلغزد بر من
و نه آشفته حالی که در خویش گمشده باشد
تنها عاشقم !
عاشقی بی پروا که تمام هستی اش را فدای عشق کرده است
و عشق را با همه دردهایش با جان و دل خریده است
عاشقی که وقتی دروازه قلبش را به روی هستی گشود
عشق بی محابا به او پناه آورد و تا ابد همان جا ماند
تا حالا دلت خواسته که همیشه و همه جا
در کنار یکی باشی ؟
تا حالا دلت خواسته به کسی بگی دوستت دارم ؟
تا حالا دلت خواسته خودت رو برای کسی فدا کنی ؟
تا حالا شبها وقتی همه خوابن تو خلوت خودت
به خاطر وجود کسی گریه کردی ؟
به تو وابسته ام
تنها به تو ، همچون تو به من
چرا که عمریست با خوبی هایت خو گرفته ام
اگر از من بپرسند که از این دنیا چه می خواهی
با تو بودن و در کنار تو بودن را
برای همیشه آرزو می کنم
تمام لحظه های شیرین زندگی ام خاطرات با تو بودن است
محبت را در کنار تو آموختم
و عشق را در نگاه مهربان و پر مهر تو خلاصه کرده ام
تمام ثروت های دنیا در برابر نگاه پر مهرت هیچ است
و تمام خوشبختی ام فقط در با تو بودن است
پس تا همیشه با من بمان
بر وجودم تنها چیزی که غوغا میکند تنها نام تو و عشق توست
بگذار تا برایت از دلتنگیهایم بگویم که از جدایی هاست و از دوریها
ای عاشق ِ هرچه عشق و ای لطیف ِ هرچه لطافت
من خاکسارانه خود را به پایت مینهم و تو را در همه چیز جستجو میکنم
کسانی که شما را دوست دارند اگر هزار راه برای رفتن وجود داشته باشد
هرگز رهایتان نخواهند کرد
آن ها یک دلیل برای ماندن خواهند یافت !
عشق در لحظه پدید می آید
و دوست داشتن در امتداد زمان
و این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است
عشق مانند نواختن پیانو است
ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری
سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی
این روزها از تنهایی نمی هراسم چرا که تو را دارم
تنها نیستم چرا که لحظه هایم همه لبریز از وجود تو شده است
لبخندی شادی بخش تمام سراپای وجودم را فرا گرفته
و دلتنگی با من و قلبم خداحافظی کرده است
تو به من و قلبم قول دادی که برای همیشه کنارم می مانی
پس بمان و بگذار عشقت را با تمام وجودم حس کنم
مرا در آغوش بگیر !
که دلم نمی خواهد یک لحظه بی تو در آغوش تنهایی بسوزم
و سوخته های خاکستر احساسم اسیر چنگال باد شود
احساسی که تنها مال توست
وابسته به احساس آتش گونه توست
برایت دعا می کنم
دعا می کنم که هیچ گاه چشمهان تو را در انحصار قطره های اشک نبینم
و تو برایم دعا کن که ابر چشمهایم همیشه برای تو ببارد
دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم
و تو برایم دعا کن که هرگز بی تو نخندم
دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد
همیشه از حرارت عشق گرم باشد
و تو برایم دعا کن دستهایم را هیچ گاه در دستی به جز دست تو گره ندهم
چون دوستت می دارم
حتی آفتاب هم که بر پوستت بگذرد
من می سوزم !
پاییز از حوالی حوصلهات که بگذرد
حتی بهشت هم
بی تو جهنمی است برای دل عاشقم
اما جهنم در کنار تو برایم از بهشت نیز خوشتر است
تو که باشی همه ی رنگها زیباست
خزان بهار میشود و دوزخ ، بهشت برین
و آسمان دلم آبی آفتابی
هیچکس مثل تو نیست
وقتی آغوش می شوی و زمستانی ترین غم ها در گرمای مهربانی ات ذوب می شوند
وقتی بوسه می شوی و گونه هایم را مهمان می کنی به بارش شکوفه های بوسه
وقتی واژه می شوی و از دوست داشتن می گویی
دیر زمانیست که حیران توام
و در رگهای زندگی ِ من خون عشق تو جریان دارد
می خواهم تا با تمام وجود
چار دیواری درون سینه ام را وقف خاطرات تو کنم
چه آتشی بپا کرده ای در وجود من !
من ، دیوانه ی رقص شعله های عشق توام
و در اوج ِ رویا پردازی های عاشقانه ام
غرق شده ام در عمیق ترین نقطه ی اقیانوس ِ چشمهای تو
داشتنت بزرگ ترین آرزوی من از نفس کشیدن است
در سایه ی یک نگـــاه
گاهی می توان دمی آسود
در جاری یک صـــدا
گاهی می توان غرق بودن شد
در حجم بودن عـشــق
گاهی می توان هیچ شد
در اوج یک آسمان مـهـــر
گاهی می توان از هزاران قله گذشت
می توان در هجوم تمام هستها نیست شد
و در برابر تمام نبودنها به یک بـــودن بالید